106

دفتر دلم

رفتیم دنبال آقا داریوش،از مغازه بیاریم،داستانی که میخوام بنویسم،فکر کنم دوبار برام اتفاق افتاده،در واقع از اتفاق قبلی درسایی بود که نگرفتم،دوباره تکرار شد،

جریان سن  و شق،دوستیاشون،فاش شدن جریان سیگار کشیدن سن،چتر باز کردنشون برای چندمین بار در خونه ما،هزارن جریان پشت سرش،که تعریفش برام غیر قابل تحمله،

ولی موضوع مهم اینه که من برای رضایت خدا،وجدان انسانی و انسانیت ،این کارو کردم،ولی هر دوبار چقدر. فحش و ناسزا شنیدم،

جالب اینه که هر بار در حین فحش و عصبانیت طرفای مقابل،آرامشم حفظ میشد،چقدر هم پشیمون میشدم،دفعه قبل ما از مکان اتفاق پیش اومدهاومده مهاجرت کردیم،

البته این دفعه هم از طرف دوریم،زمان خیلی از مسائل حل میکنه،ولی واقعا دیگه نمیخوام این داستان تکرار بشه،

از خدا میخوام اگر از این اتفاق پیش اومده،راضی هستی،که خدایا کمک کن این جریان به خیر به اتمام برسه،حداقل معلوم بشه من نیتم خیر بوده،

خدایا ازت خواهش میکنم،این مصیبت به موهبت تبدیل بشه،

الهی آمین


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+نوشته شده در دو شنبه 24 ارديبهشت 1397برچسب:,ساعت1:54توسط یسنا | |