دفتر دلم

درحال حاظر حالم خيلي بده ، اضطراب تمام وجودم رو فراگرفته ، سرم داره منفجر ميشه ،

بياد مظلوميّت مادرم  كه افتادم اشك از چشمام جاري شد ؛ بغضم تركيد و كمي راحت شدم ؛

همسرم از تهران برگشته ؛ خبري از پول نبود ؛ جناب آقاي حسين زاده مدير و صاحب

شركت علنن اعلام كرده پولي در كار نيست ؛ ميگه ما در كار ضرر كرديم و تو هم بايد

در اين ضرر با ما پاياپاي باشي ، در حاليكه دروغ ميگه و لذت خوردن مال حرام به

دهنش مزه كرده . اين چندمين باره داره حق و حقوقمون رو ميخوره ، همسرم هم ميگه

اين دفعه كوتاه نميام ؛ خودم و خودش رو يه بلايي سرش ميارم ، تهديد پشت تهديد ؛

خيلي ميترسم ، خدايا چرا ما بيچاره ها هرچي صدات ميكنيم جواب نميدي . نزديك

2ساله كه دربدر دنبال يه لقمه نون حلاليم ؛ براي هركسي كار ميكنه همسرم ؛ يارو

ميخواد حقشو بخوره ؛ چه دنياي مذخرفيه هر چه تلاش ميكني تا صلح بر قرار باشه ؛

نميشه كه نميشه ؛ انگار اكثر آدم ها دست به دست هم دادن تا دنياي زيباي ما رو

خراب كنن . احتمال زياد ايراد از خودمونه كه اين جور آدما گيرمون ميوفتن ؛

خدايا بحق خداونديت اين جريان رو ختم به خير كن ؛ طفلك خواهر زاده ام اومده

كرج تا دندوناشو ارتدنسي كنه  ، دخترم كلي برنامه ريزي و آرزوها واسه خودش

ريخته  ؛ من هم تمام اين مدت همش سعي دارم افكار مثبت داشته باشم

توكل به خداي مهربان داشته باشم . خدايا فقط ازت معجزه ميخوام معجزه معجزه ؛

خدايا ازت التماس ميكنم بدادمون برس ديگه خسته شديم .  خدايا فقط تو ميتوني حالمو

خوب كني پس ازت ميخوام تا 24 ساعت آينده اين معجزه رو بهم نشون بدي .

هر چند تمام لحظه هاي زندگيم پر از معجزه هست ،بزرگتريت معجزه ات

بودنم در روي اين كره خاكي . خدايا خدايا خدايا خدايا...................

+نوشته شده در شنبه 1 تير 1392برچسب:,ساعت18:37توسط یسنا | |