21

دفتر دلم

ديروز جشن روز معلم در كلاسمون بود، براي استادمون سنگ تموم گذاشتيم.
 
فرزانه ميگفت : 16 سال پيش همچنين برنامه اي رو در كلاس نوپاي خودشان در

 تهران براي سوسن(استاد خودش)برگزار كردند، حس كردم چقدر لذت ميبره سوسن

از قرار گرفتن در اين شرايط ، امروز اون تصوير ذهني ساخته شده رو عيناً مي بينم،

نتونست جلوي اشكش رو بگيره ،شرايط عاطفيه خوبي بود ،چون ما هم گريه كرديم.

سفارش غذا و كيك داده بوديم ، برنامه رقص و پايكوبي بود . با روحيه اي گشاده و

سرشار از انرژي به خونه برگشتيم.

چقدر حال   خوبي دارم از اينكه به اين كلاس راه پيدا كردم ، يه وقت هايي ميشه

شرايط مناسبي رو خدا برات در نظر ميگيره و تو پافشاري ميكني كه لگد بزني به

اون بخت و اقبال خوبت. ولي خدايي خدا خيلي باحاله و به بنده هاش هر چي كه

ميده بدون منّته. رفتن به اين كلاس ها هم چنين بود.

مطميُنم همه اتفاق هاي زندگيم براي اينه كه من درس بگيرم و رشد كنم،

اگر درس خودم رو گرفتم كه ديگه اون اتفاق تكرار نميشه ، در غير اينصورت

در مسير زندگيم بارها و بارها تكرار ميشه به شيوه متفاوت.

خدايا به من اين بينش و عطا كن و گوشي شنوا ببخش تا بصيرت هاي زندگيمو

بطور واقعي ببينم.

                                                     آمين



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+نوشته شده در سه شنبه 13 ارديبهشت 1390برچسب:,ساعت11:18توسط یسنا | | Comment